تمام بازارها زمانی ایجاد می شوند که دو یا چند نفر بروی قیمت توافق دارند اما بر سر ارزش توافق ندارند.
زمانی که آخرین ماشینتان را خریدید، ماشین ارزش بیشتری برای شما داشت به نسبت پولی که برایش پرداخت کردید. با اینحال، برای شخصی که ماشین را از آن خریدید، پول شما ارزش بیشتری در مقایسه با ماشین داشت. شما زمانی که معامله کردید یک بازار مینیاتوری ایجاد کردید. ما زمانی سهام می خریم که داشتن سهام را به داشتن پولی که برای سهام می پردازیم تریجیح می دهیم. خیال ما این است که( معامله کردن یک بازی خیالی است) ارزش سهام با دلار بالا می رود. ما این سهام را از شخص ناشناسی می خریم که به این اطمینان رسیده است که ارزش این سهام در حال نزول است. ما یک عدم توافق واقعی بر سر ارزش جاری و آینده سهام داریم، اما بر روی قیمت توافق داریم.
هر بازار در دنیا به این دلیل طراحی شده است تا یک مقدار محدود از چیزی ( که می تواند سهام، کالاهای کشاورزی، ارز یا هر چیز دیگر باشد) را بین کسانی که بیشترین خواهانش هستند تقسیم کند. بازار این کار را با پیدا کردن و مشخص کردن قیمت صحیح انجام می دهد، که قیمت صحیح جایی است که تعادل قوی مابین قدرت کسانی که می خواهند بخرند و کسانی که می خواهند بفروشند وجود دارد.
سهام، کالا، اوراق قرضه، ارز، و بازارهای آپشن (اختیار معامله) تمامی این بازارها قیمت تعادل را به سرعت پیدا می کنند که از طریق مزایده آزاد یا از طریق کامپیوتر این کار انجام می گیرد. بازارها این قیمت را قبل ازینکه من و شما بتوانیم هرگونه عدم تعادل را شناسایی کنیم پیدا می کنند و حتی قبل از اینکه معامله گران داخل بازار متوجه هر گونه عدم تعادل شوند این کار انجام می گیرد. اگر این سناریو درست باشد—که هست—سپس ما می توانیم به یک سری نتیجه گیری های بسیار ساده و بسیار مهم درباره اطلاعاتی که به بازار تعمیم داده می شود برسیم و آن را بدون هرگونه پرسشی بپذیریم.
نوشته بیل ویلیام